بحر طویل
فصل بهار آمد...
رفقا خاطر خود شاد بدارید و ره غم مسپارید و گل و لاله بیارید و به هر سو بگذارید، که یک بار دگر فصل بهار آمد و نوروز, درآمد ز در و کرد طبیعت هنر و ابر برآورد سر و ریخت ز باران گهر و سبز شد از نو شجر و داد نوید ثمر و گشت جنان جلوهگر و یافت جهان زیب و فر و لطف و صفایی دگر و کرد غم از دل به در و میدهدت باد بهاری خبر از طی شدن فصل زمستان که کنی ترک شبستان و تو هم چون گل خندان بزنی خیمه به بستان و ببینی که گلستان ز گل و لاله و ریحان و ز باریدن باران شده چون روضهی رضوان همه پر لالهی نعمان همه پر نرگس فتان همه پر گوهر و مرجان غرض ای نور دل و جان منشین زار و پریشان که شوی سخت پشیمان چو دهی فرصت عیش و طرب از دست درین فصل دلانگیز و فرحزا که صفا داده به هر باغ و به هر راغ و چنان ساحت فردوس برین کرده جهان را همه جا زمزمهی سال جدید است همه را شوق شدید است سخن گردش عید است گل سرخ و سپید است که بر خاک پدید است درین عید سعید است که بس روح امید است که در جسم دمیده است ز هر سوی نوید است که بر خلق رسیده است...
هنگامه دل...برچسب : نویسنده : sosan4o بازدید : 161